امضای تفاهم‌نامه همکاری بین «امور مساجد استان‌های خراسان» و «اداره‌کل تبلیغات اسلامی خراسان رضوی» به منظور تقویت جایگاه تربیتی مساجد غفلت سینما و تلویزیون از پرداختن به اندیشه امام‌خمینی(ره) تأسف‌برانگیز است | گرفتار نگاه‌های کلیشه‌ای هستیم نسل جدید با شخصیت امام(ره) ناآشناست | تعبیر عجیب امام خمینی(ره) درباره فرهنگ برگزاری مراسم دعای عرفه در گلزارشهدای بهشت‌رضا(ع)، پنجشنبه (۱۵ خرداد ۱۴۰۴) آغاز ثبت‌نام مبلغان ایام اربعین حسینی ۱۴۰۴ آمادگی پذیرش روزانه ۱۵۰ پرواز به عراق در ایام اربعین | انجام ۹۲ پرواز از فرودگاه امام‌خمینی(ره) به حج تمتع در سال ۱۴۰۴ خراسان رضوی و مشهد میزبان مراسم باشکوه سی‌وششمین سالگرد ارتحال امام‌خمینی (ره) | اعزام ۸۵۰۰ نفر از استان به مرقد بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی + فیلم درس‌هایی از نهج‌البلاغه | اول رضای خدا دعای چهل‌وهفتم صحیفه سجادیه، شرحی بر دعای عرفه امام حسین (ع) روایت‌های زیارت | نگاهی به نمایشگاه گروهی عکس «رونا» با آثار عکاسان پیشکسوت مشهدی برنامه‌های ویژه حرم مطهر رضوی در سالگرد رحلت امام‌خمینی‌(ره) اعلام شد از ۸۰ یادواره شهدا تا ۱۸ هزار ختم قرآن| اعلام ویژه‌برنامه‌های کنگره بزرگداشت ۱۸ هزار شهید خراسان رضوی (۱۰ خرداد ۱۴۰۴)+فیلم تشریح ویژه‌برنامه‌های سالگرد ارتحال بنیان‌گذار انقلاب اسلامی در حرم مطهر امام‌خمینی(ره) حضور بیش از ۶ هزار و ۵۰۰ بسیجی خراسان رضوی در مراسم سالگرد ارتحال امام‌خمینی(ره) در تهران آخرین اعزام حجاج ایرانی به عربستان امروز ۱۰ خردادماه ۱۴۰۴ انجام شد کتاب «مناظرات امام رضا(ع) با علمای مسیحی» روانه بازار شد اجتماع عظیم مردمی ۱۴ خردادماه در حرم امام خمینی(ره) برگزار می‌شود پیشرفت سینمای دفاع مقدس مستلزم سیاست‌گذاری و مدیریت است ۶۶۰ اختراع توسط نخبگان جامعه ایثارگر به ثبت رسیده است موزه‌ای ویژه قاریان برجسته، در مصر تأسیس می‌شود
سرخط خبرها

به هق هق جمعمان جمع است، از بالا تماشا کن

  • کد خبر: ۲۹۱۳۰۱
  • ۰۸ مهر ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۵
به هق هق جمعمان جمع است، از بالا تماشا کن
برای سید حسن نصرالله، رهبر فقید حزب الله لبنان که به‌دست رژیم غاصب صهیونیست به شهادت رسید.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

بی بی گوهر همیشه می‌گفت: بی خبری بدتر از خبر بد است و این را درست روز پنجم دی فهمیدم، وقتی دو دل بودیم که بابا قنبر دیشب نوبت آب باغش بوده و بیرون بوده یا نه در خانه هفتادساله خشت و گلی اش خوابیده و با زلزله خاطره شده است.

ما چند بار دیگر هم اسیر بی خبری شدیم، مثل وقتی که بالگرد آقای رئیس جمهور در مه گم شد و چهارده ساعت بی خبر بودیم یا دو روز قبل که سیدحسن عزیز. شب قبلش پیام دادم به مصطفی؛ واتساپش جواب نمی‌داد.

از بچه‌های فرهنگی حزب الله است که در اربعین رفیق شده بودیم. نگران حالش بودم و حال سید. با فارسی شکسته بسته‌ای نوشت: «من و خانواده ام خوب است. برای مظلومیت ما کاری کنید. ندیدم تو را حلال کن!» دلم لرزید و بی تاب‌تر شدم. خبر را همه شنیده  بودیم، اما همه بی خبر بودیم.

ته دلمان مالش می‌داد و نمی‌دانستیم چه کنیم. صبحش بیدار که شدم، باید قطره چشمی ام را می‌ریختم و نیم ساعتی تکان نمی‌خوردم.

همین طوری که زل زده بودم به سقف، به این فکر کردم که جهان در کثافت‌ترین وضع موجودش قرار دارد. دست و دلم به هیچ کاری نمی‌رفت، حتی نوشتن. همه قرارهایم را لغو کرده بودم. چایم سه‌بار یخ کرد؛ حواسم پرت بود. خبر ساعت ۲ چیزی نگفت. دلم یک ذره قرص شد. حوالی ساعت ۳:۱۵ خبر مثل همان ساختمانی که سید داخلش بود آوار شد روی سرم. کشو را کشیدم و برای چندمین بزرگ قبیله مان مشکی پوشیدم. خون چه غیرتی دارد و چه چسبی که هرچه بیشتر بریزد، دل قرص‌تر می‌شود.

دندان قروچه دندان تازه کشیده ام را به خونابه انداخته بود. سخت‌ترین لحظات زندگی نوشتنی ام همین لحظات بود؛ لحظاتی که دلت می‌خواهد گوشی را خاموش و یک تکه از آستینت را لوله کنی و به دهن بگیری و عربده بزنی و خالی شوی، اما تماس‌ها شروع می‌شود، یک یادداشت برای کانال، روزنامه، سایت و تویی و کلمه‌های مذابی که باید از سرانگشتانت جاری شوند و جگرت را خنک کنند و نمی‌کنند. 

سیدحسن نصرالله شهید شده بود و من هنوز رفتن حاج قاسم که هیچ، فخری زاده و رئیسی را هم باور نکرده  بودم و حالا باید این را باور می‌کردم. او حالا دستش برای جبهه مقاومت بازتر است؛ دیگر بی محافظ و قرق و لایه‌های متعدد امنیتی می‌توانست به همه جا سر بکشد. 

غبار از موی دختران غزه بتکاند و عبایش را روی پیرمردی خواب رفته در خرابه‌های رفح بیندازد. سید حسن زنده است، مقاومت زنده است، چون خون غیور است و می‌جوشد. خدایا می‌نویسم و امضا می‌کنم عمرم را بگیر و نابودی سگ هار نجسی به نام رژیم اسرائیل را زودتر محقق کن. من زنده باشم و سیدمقاومت در خون بغلتد؟!

سید که با این سیر و سلوک و زیست، رفتنش به غیر شهادت تصورناپذیر بود؛ زود بود و مظلومانه. من دلم برای آن تن صدا تنگ می‌شود، برای آن زبان بدن و گوشه چشم را فشردن با دو انگشت. من دلم برای آن برداشتن و گذاشتن عینک و آن زدن حرف «ر» در حرف زدن هایش تنگ می‌شود. آسمان بر تو خوش باد آقای سید حسن نصرالله! برای ما زمینی‌ها دعا کن.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->